مدح و مناجات با امام حسن مجتبی علیهالسلام
مـادر پـدرم بـاد فـدای تـو حـسن جان هـستـنـد غـبار کـف پای تو حسن جان من رو نزدم بر احـدی غیر شما چون دیدم همه هستـنـد گـدای تو حسن جان شد عاقبش خیر هر آنکس که در عالم گردید غـلامی ز سرای تو حسن جان خلـقـی نـبود روی زمین تا که بگـوید بر او نرسیده ست عطای تو حسن جان آنـقـدر گره بـاز نـمـودی که رسـولان بستـنـد دخـیـلی به عبای تو حسن جان هستـند تـمامیِ خـلایـق به صف حشر محـتاج عنایات و دعای تو حسن جان شـرمـنـدۀ زهــرای بـتـولـیـم چـرا کـه کم گـریه نـمودیـم برای تو حسن جان ما عبد تو هستیم حسن جان نظری کن من قـطرۀ ناچـیزم و تو حضرت دریا خوشحالم از اینکه شده ام غرق تو مولا یک شهـر نشـسـتـند سـر راه شـما که تـا خـوب تـمـاشـا بـنـمـایـنـد شــمـا را باید که هـمه محـو تـمـاشای تو باشـند سیمای شما بسکه کشیده ست به مـولا مـا را چه خـیالیست ز فردای قـیامت وقـتی که به شـیـعـه شـفـیـع اید شـمـاها ای وارث حـلـم و کـرم حضرت احمد از نـور شـمـا خـلـق شده جـنّـت اعـلا در شأن و مـقام تو هـمین قـدر بگـویم الـگـوی ابـوفــاضـلـی و اکـبــر لـیــلا زد دست توسل به شما حضرت عیسیِ اینگونه اگر شُهره شد و گشت مسیحا جز کرب و بلا از تو دگر هیچ نخواهم پـس اذن حـرم را بـه گـدایـت بـده آقـا مـا تـا ابــد الــدّهــر گــدای درتـانـیــم بر مـاه بنی هـاشـمـیـان نیز تو مـاهـی شاهان جهان جمله گـدایند و تو شاهی قــربـان تـو گـردم پـسـر ارشـد مــولا داری چه مقامی چه جلالی و چه جاهی از روز ازل تا به قـیـامت همگـان را تـا نــزد خـداونــد شـمـا هـادیِ راهـی ای شیر جمل، باب کرم، حضرت ارباب از کـوچه ما هـم بـگـذر گـاه به گـاهی حرف همه عشّاق تو این است حسن جان اربـاب فــدای تــو بـگــردیــم الــهــی کار مـه و خـورشـیـد کـنـد ذرّۀ ناچیز بـر او ز کـرم گـر بنـمـائـیـد نـگـاهـی شـرمـنـدۀ روی تـوأم ای مـاه دو عـالم بر شـانـۀ من هـست اگر بـار گـنـاهـی بـار گـنـهـم گـرچه زیـاد است ولیـکن در پیش تو ای کوه کرم نیست چو کاهی میسوزم از این غـم به خداوند که آقا زوّار تو هـسـتـنـد فـقـط کـفـتر چـاهی ای کـاش بـنـایـی ز بـرای تو بـسـازیم |